اصلاً بیایید مسلمان بودنشان را فاکتور بگیریم؛ در نهایت انسانند. انسان.
انسان های فلسطینی بمیرند؛ خُب به جهنم! بیایید برویم در سوگواری چند سگ زرد بگرییم و برای شادی روحشان ختم قرآن بگذاریم! بیایید هنرمندان (بخوانید سگمندان!) مان را گرامی بداریم. مگر مهم است که انسان بودند یا سگ؟! نه، نه عزیزم! اشتباه نکن، اصلاً مهم نیست چی بوده اند، مهم این است که ایرانی بوده اند!
انسان های فلسطینی که ایرانی نیستند عزیزم، هستند؟!
اصلاً این هم به کنار، این جور وقت ها یادمان می آید که سگ های نژاد ایرانی مرده اند! وطن پرست می شویم این وقت ها و سنگ ایرانی و آریایی بودن به سینه می زنیم... اما وقتی صحبت از آینده می شود یا حتا گذشته (!)؛ همه یا یک جد خارجی داشته اند یا برای ادامه تحصیل و زندگی می خواهند بروند آمریکا چون ایران اصلاً به درد نمی خورد! بار علمی ایران که پایین است، هوایش هم خوب نیست، از آن مهم تر، دین رسمی اش اسلام است! البته این آخری اصلاً مهم نیست ها، عزیزم مهم این است که بتوانیم راحت در خیابان برهنه باشیم! همین! اصلاً اصل ماجرا همین است!
اگه اشتباه نکنم توی کتاب اشک تمساح مجموعه ی الکس رایدر بود که یه جمله ای خوندم که هیچ وقت یادم نمی ره. مضمون جمله این بود: اکثر مردم بعد از دیدن جسد چند تا زرافه بیشتر اشک می ریزن تا دیدن جسد میلیون ها انسان.
+ به حد انفجار رسیدم ینی الان!