پيام

فاطمه. د
91/3/10

+ *اي خداااااااا* ديگه ته تغاري پيامرسان نيستم...گريهههههههههه:(

فاطمه. د 91/3/10

:))

تورو خدا برو پروفايل رو بخون...از من کوچيک ترههههه:((((

اين منصفانه نيست:((((من موخوم دوباله توچولو ترين باشم:(

خيلي غم انگيزه....*خيلي!*.... ميخوام داد بزنم: *ايهاالناس! من ميخوام دوباره ته تغاري باشم !!:(((*

يکي منو بگيره !

پايان دوران خوش ته تغاري بودن رو به خودم تسليت ميگم:(

12 ساله يعني کلاس چندم؟؟؟:ديييي

دوم راهنمايي:(/// ايشون متولد 79 هستن و من متولد 78 ....من که دومم فک کنم ايشون اولن:(

آه:(((( من ميميرم....آخي...بيچاره خودم...:(

چقدر دنيا بي رحمه:(آه:( بالاخره بايد با اين مسئله کنار بيام:( خيلي خوب... ديگه ته تغاري نيستم!:( حتي از گفتنش گريه ام ميگيره:(

واي!:( باشه...گريه نمي کنم...ولي واقعا خيلي غم انگيزه...الان دقيقا احساس بچه هايي که دلشون نميخواد خواهر يا برادر کوچيک داشته باشن رو درک ميکنم:( تو خونه که اولين هستم اينجا ته تغاري بودم که حالا ديگه نيستم:(

تازه داشتم از اين نعمت بزرگ استفاده ميکردم:( بعدشم همش *5* سال ته تغاري بودم...خو کمه ديگه:( حد اقل*15* سال بايد ته تغاري باشم:(

آره ديگه... وبلاگم 5 سال و خورده ايشه... خو کمه.... بازم ميخوام:(

دقيقا بهار!:)

نه ديگه دو سال ديگه هم ته تغاري بودم بعدش يکي ديگه ميومد:( هنو زوده:(

نوچ...گناه داره اونم...ولي بره و دو سال ديگه دوباره برگرده:((آيکون خودخواهي)

شوخي کردم...بيخيال...هرشروعي يه پاياني هم داره.... اينم پايان من بود...اينو يه دوست گفت:(

*پايان* تلخه...همون قدر که حقيقت تلخه پايان هم تلخه...اونم پايان من:(

من؟؟؟؟باورم نميشه بزرگ شده باشم.... غم انگيزه:( بزرگ شدن هم غم انگيزه:(

بالاخره بزرگ مي شدم و الان اين اتفاق افتاده ولي معتقدم که خيلي غم انگيزه:(

و....به رعنا تبريک ميگم ته تغاري شدن رو.... اميدوارم بهش خوش بگذره....