سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سکوی پرواز

عیدتان مبارک!

    نظر

سلام

 

عیدتون پیشاپیش مبارک باشه

میخواستم یه چیز خوب بنویسیم ویژه نوروز ولی هرچی به این مخ فشار آوردم خبری نشد که نشد!

اگه خودمم نخوام آک بند نگهش دارم خودش اجازه نمیده

دیگه بیخیال شدم

فقط یک جمله میگم

عیدتون مبارک

موفق و پیروز و سربلند باشیدخدانگهدار

نوروز 91

 

پ.ن1:امیدوارم امسال پراز شادی براتون باشه

پ.ن2:آخ که چه حالی میده با اعصاب راحت و بدون استرس درس روی مبل لم بدی و کتاب بخونی....

پ.ن3:یادم رفت....

پ.ن4:هنوز هم یادم نیومده

پ.ن5:مثل اینکه آلزایمر گرفتم....

پ.ن6:بیخیال

پ.ن7:خودتونو درگیر نکنید چیز مهمی نیست

پ.ن8:خداحافظ....


تولد 33 سالگی انقلاب

    نظر

سلام

بهمنی دیگر آمده است....امسال انقلاب 33 ساله میشود....

حالا دیگر انقلاب،جوانی 33 ساله است....جوانی که به کسب تجربه نیاز دارد....هنوز به کسب تجربه نیاز دارد.....گرچه حقایق تلخ زیادی درونش نهفته است اما هنوز جوانی بی تجربه است.....تازه دارد کم کمک با تجربه میشود....

انقلاب،در کودکی اش رنج بسیار کشیده است...ترور ها دیده است،تحریم ها دیده است....اما هرگز خود را نباخته است،چون مردمانی قیور و دلیر پشتیبانی اش میکنند....

انقلاب،تنها 11 ساله بود که امامش را از دست داد.....رهبری که او را به پیروزی رسانده بود.....بزرگمردی که امام خمینی نام داشت....گرچه رهبری گرانقدر،جای خالی امام خمینی را در دل او پر کرد....رهبری که امام خامنه ای نام دارد.......

انقلاب،کودکی بیش نبود،آن هنگام که جنگی 8 ساله را بر او  تحمیل کردند.....جنگی که برای کودکی چون او،از پا درآورنده بود.....

ولی انقلاب باهوش بود،او درسش را خوب آموخته بود،درسی که معلمان شهیدش به او یاد داده بودند.....انقلاب،مقاومتش را نشان داد....

و حالا که روز های آخر 32 سالگی را پشت سر میگذارد،با تجربه تر از گذشته هاست..... او،هر روز و هر لحظه،درسی از معلمانش گرفته است.....

اکنون انقلاب یک دانشجو است.....

 

 

 

تولد 33 سالگی ات مبارک انقلاب


هر کس خود را بشناسد خدای خویش را شناخته است

    نظر

سلام

پتو را روی شانه هایم انداخته ام به لیوان خالی قهوه ام زل زده ام.به پسته که سعی دارد با نوک کوچکش خال های سفید روی لیوانم را بکند

 نگاه میکنم.

نمیدانم چه فکری در سرش است؛

شاید فکر میکند بر زمینه ی قرمز لیوانم برف می آید...

شاید هم کاملا غریزی خالها را دانه فرض میکند...

نمیدانم در سرش چه میگذرد،اما میدانم در دنیای خودش سیر میکند،

دنیایی که غم آن گربه ها و شادی آن غذاست....

چه دنیا کوچکی دارند!

چه دنیای بی غمی دارند!

چه دنیای پاکی دارند!

در دنیای آنها ؛

هیچ مرغ عشقی دعوی خدایی نمیکند،

هیچ کدام از آنها سر از دستورات خداوند نمی پیچاند،

همه شان در حد خود زندگی کرده و به دیگیری حسادت نمیکنند،

دروغ نمیگویند،

در کار طبیعت دخالت نمیکنند،

دیگران را آزار نمیدهند،

و هزاران کار دیگر که آنها انجام نمیدهند  ولی ما انجام میدهیم و خود را برتر میدانیم....

این انسان است،با تمام خوبی ها و بدی هایش،

و این یکی مرغ عشق است،حیوانی که غریزه بر او حکمرانی میکند،

مسلما انسان برتر است،

اشرف مخلوقات است....

ما انسان ها،همه چیز را در مورد دیگران میدانیم،در مورد حیوانات میدانیم،

ولی.....

خودمان،خودمان را نمیشناسیم....

جالب اینجاست که وقتی خود را نمیشناسیم،توقع داریم هیمیشه پیروز و سربلند باشیم....

واقعا این خودشناسی هم عجب کار سختی است!

کمتر کسی توانسته خود را کاملا بشناسد....

امام علی (ع) میفرماید :

»» مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه ««

» هر کس خود را بشناسد خدای خویش را شناخته است «

 

 


دلم گرفته است!

    نظر

سلام

آه.....

چقدر دلم گرفته است....

چقدردلم میخواهد بایکی حرف بزنم....

یکی که حرفم را بفهمد....

ولی....

دریغ از وجود حتی یک نفر که درکم کند...

ولی همه...

نمیتوانم بگویم همه....

ه.م.ه. فقط....

فقط تظاهر میکنند....

منظور بدی ندارند مسلما....

ولی میدانم که واقعا درکم نمیکنند....

شاید فقط یک نفر....

اگر هم کسی درک کند نمیتواند همه حرفم را درک کند....

این را میدانم...

چون.....

..............

...............

در کل جهان فقط و فقط و فقط یک فاطمه دشتی وجود دارد!

با تشابه اسمی اشتباه نکنید!

از هرکس فقط در دنیا یک نفر است...فقط و فقط یک نفر!

و مسلما هیچکس-جز خدا-نتوانسته...نمیتواند....نخواهد توانست که تا عمق وجود شخص مقابل را درک کند...

این مسلم است.......

و من این را میدانم....

اما نمیدانم...واقعا نمیدانم چرا این دل...درکم نمیکند!

توقعات بی جا دارد....

جالب است...نه؟

حتی دلم هم درکم نمی کند!

.

.

.

پ.ن1:احساس میکنم خودکار قرمزم اعتراض میکند میگوید:من برای نوشتن نیستم!من برای گذاشتن نشاره های نگارشی مثل نقطه و امثالهم هستم....با من ننویس لطفا!مگر خودکار آبی یا مشکی نداری که....  .مرا درک کن!

و من میگویم:دلم مرا درک نمیکند....آنوقت میخواهی من تورا درک کنم؟تو هم پرتوقع شده ای....

پ.ن2:مثلا امروز روز اول ربیع الاول بود...ولی نمیدانم چرا انقدر حال و هوایم ناجور است......